آیلینآیلین، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

هستی من

اولین دندون دخملی

  سلام جوجوی مامان ،سلام خوشمزه مامان   الهی که مامان فدای تو دخمل نازنازی بشه .ایلینم تو داری روز به روز بزرگتر و باهوش تر و دوست داشتنی تر میشی . اینقدر روزا زود میگزره و تو بزرگتر میشی که من اصلا باورم نمیشه .بعضی شبا که تو خوابی من نگات میکنم و همش از خودم میپرسم که این فرشته زیبا که معصومانه خوابیده دختر منه؟؟؟؟   خدارا هزاران بار شکر میکنم که تو تربچه رو به من و بابایی داده تا زندگیمون از اینی که هست شیرین تر و شاد تر بشه.       چند وقته که حسابی چهار دست و پا میری و به همه جای خونه سرک میکشی.تا چشم ازت برمیدارم میبینم زیر میز داری برای خودت میگردی       از خوابید...
29 بهمن 1390

جبران محبت

                                                                     روزی روزگاری مرد کشاورزی در مزرعه مشغول آبیاری بود.در همان وقت شاهین زیبایی که برای شکار یک خرگوش به زمین نزدیک شده بود، در دامی افتاد که مرد کشاورز برای به دام انداختن یک گراز وحشی که هر شب مزرعه ی او را لگدمال می کرد،کار گذاشته بود. شاه...
29 بهمن 1390

پاداش نیکی

به نام خدا یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود  روزی روزگاری در زمان های قدیم ،در یک شب سرد زمستان،خانواده ای در خانه ی کوچک و گرمشان، در کنار بخاری نشسته بودند و شام می خوردند.پدر و مادری با دو پسرشان در این خانه  زندگی می کردند.همه ی آنها روزها کار می کردند و شب ها دور هم جمع می شدند و شام می خوردند و از هر دری سخن می گفتند.   در آن شب نیز پس از خوردن شام دور میز نشستند و شروع  به گفتگو کردند.پدر از دوران جوانیش برای آنها حکایت های جالبی تعریف می کرد و پسرها با چهره های خندان به چهره ی او نگاه می کردند و به سخنانش گوش می دادند.مادر هم با کاموا و میل های بافتنی تندتند لباس گرم می بافت.ناگها...
29 بهمن 1390

مسواک فیل کوچولو

دویدم و دویدم به باغ وحش رسیدم فیل کوچولو را دیدم چه خرطوم بلندی داشت دندونای قشنگی داشت نشسته بود بامسواک دندوناشو می کرد پاک خرگوش ناز تپلی پایین و بالا می پرید از جلوی فیل کوچولو رد می شد و هی می دوید خرگوش فرز و چالاک نگاهی کرد به مسواک گفت: آقافیل چه می کنی؟ دندوناتو پاک می کنی؟ فیل کوچولو دهانشو با آب شست مسواکشو کنار گذاشت رو کرد به خرگوشه و گفت: « آره عزیزم دندونو مسواک می کنم دهنمو خوب پاک می کنم تا دهنم خوشبو بشه مثل گل شب بو بشه مسواک زدن مفیده هر دندونی بامسواک، سالمه و سفیده.»     ...
29 بهمن 1390

نقطه ها

روی یک میز،دوتا مقوا بودند یکی سفید یکی سیاه.دوتا مداد هم بودند یکی سفید یکی سیاه.مداد سفید روی مقوای سیاه عکس یک کبوتر را کشید.مدادسیاه روی مقوای سفید عکس یک کلاغ را کشید.کبوتر از مقوا جدا شد و روی میز نشست.کلاغ از مقوا جدا شد و کنار کبوتر نشست.کلاغ و کبوتر با هم دوست شدند.آنها با هم در آسمان به  پرواز درآمدند.بالا و بالاتر رفتند .مدادها از روی زمین به آنها نگاه کردند.آنها در آسمان آبی دو نقطه می دیدند: یک نقطه سفید  و یک نقطه ی سیاه.   ...
29 بهمن 1390

اتل متل قورباغه

اتل متل قورباغه الان میون باغه داره می خونه قورقور صداش میاد ازاون دور ************** اتل متل مرغابی کجایی؟ توی آبی؟ داری چکار می کنی؟ ماهی شکار می کنی؟ خوش به حالت مرغابی! همش میون آبی! ...
29 بهمن 1390

ادمی دوقلب دارد

قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر. قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد همان که گاهی می شکند گاهی می گیرد و گاهی می سوزد گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود...   با این دل است که عاشق می شویم با این دل است که دعا می کنیم با همین دل است که نفرین می کنیم و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم...     اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم. این قلب اما در سینه جا نمی شود و به جای اینکه بتپد.....می وزد و می بارد و می گردد و می تابد این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد سیاه و سنگ هم نمی شود از دست هم نمی رود     زلال اس...
27 بهمن 1390

روز تولد ایلین

سلام دختر گلم عزیز دلم ایلین  تو روز سه شنبه ٢٠ اردیبهشت به دنیای اومدی از صبح برای دیدنت لحظه شماری میکردم بابا هم بیقرار دیدنت بود از تو چه پنهون یک کم هم دلهره داشتم. ساعت ٦ به بیمارستان رسیدیم ...با دکترت قرار گذاشته بودم منو بیهوش کنم چون من طاقت اون همه درد رو نداشتم ساعت ٧ منو صدا زدند تا اماده بشم برم اتاق عمل علی رغم ترسی که داشتم خیلی هم مشتاق بودم که اول ازهمه دخملیرو ،خودم میبینم        عملو شروع کردن و دخملی من ساعت ٩:٢٠ به دنیا اومدبه لحظه موعود کمی مونده بود که من از فشاری که دکترها داشتن به  شکمم وارد میکردنداز هوش رفتم و نتونستم دخملیرو ببینم. ...
26 بهمن 1390

تشکراز زحمات مامانی

این شعر به مادر خوبم تقدیم میکنم که زحمت منو دخترمو میکشه الهی فدات شم از زحماتی که برامون میکشه تشکر کنم   سرود مادر در بوسه هاي مادر خورشيد نور باران آغاز روز تازه لبخند بامدادان در خنده هاي مادر عطر خوش گلستان زيبايي طبيعت شادابي بهاران. مادر تو روح و جاني مادر تو جاوداني با من تو مهرباني با من تو همزباني مادر تو بهتريني مادر تو نازنيني مادر تو دلنشيني بر حلقه ام نگيني. مادر هميشه بيدار مادر هميشه در كار باشد براي فرزند مادر هميشه غم خوار مادر هميشه خوش قلب مادر هميشه دل سوز مادر هميشه روشن خورشيد عالم افروز. در چشم هاي مادر ...
26 بهمن 1390

عزیزم-نازنینم

عزیزم-نازنینم مهربونم با تو ام پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال ، لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس.   ...
26 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد